تلخ نویس

دلم فیلم بلنــــــــد می خواهد …
یک واقعیت عاشقانه …
پر از سکانس های با تو بودن و یک دکمه ی تکرار …

دقت کردین ؟؟؟
واسه لمس احساس خوشبختی ، همه ی ما لَنگِ همون “یه نفریم” که نیست !

سیبی در پشت بام برجی معلق مانده است :
بگو “دوستت ندارم” تا قانون جاذبه تکرار شود …

احتیاجی به تسبیح نیست …
دستانت را که به من بدهی ، با انگشتانت ذکر دوست داشتن سر میدهم … !

ببین روی زمین افتادم … !
قند خونم رسیده به صفر !
بگو : دوستت دارم !
من به این دروغ شیرین محتاجم …

خـــــــیال کـــــــردی رفـــــــتی و تمـــــــام ؟!
بــــــــــریـــــــــــدی و خـــــــــــلاص..
مـــــــن هرگـــــــز کـــــــوتاه نمی آیم.. می بینی ؟
تا ابد دهانت از شعر های عاشقانه من سرویس است !!

رفتــه ای
و مــن هــر روز،
بــه مــوریــانــه هــایــی فکــر مــی کنــم
کــه آهستــه و آرام
گــوشه هــای خیــال ام را مــی جــونــد!
تــا بــی “خیــال” نشــده ام،
بــرگــرد . . .

به چشمانه مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را

تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم 

 به پاکی چشمانم قسم که تا ابد...

.....دوستت دارم !

طناب را به گردنم انداختند،

گفتند: آخرین آرزویت ؟

گفتم: دیدن عشقم !

گفتند: خسته است ، تا صبح برایت طناب بافته ... !!!

درد من،

چشماني بود كه

به من " اشك "  هديه ميداد

و به ديكران " چشمك " ...!!!

گفتی دهانت بوی شــیر می دهد و رفتـي

حالا بعلاوه بوی سیـگـار ، بوی دروغ هم می دهد

برگرد …

برگرد بهترين يادگارت را با خود ببر،

اين سيگار را ميگويم،

شده شريكـ لحظه هايم از وقتي كه تو نيستي...!!!

این رسم روزگاره…

کسی را که خیلی دوست داری،

زود از دست می دهی،

از آنکه خوب نگاهش کنی،

از آنکه او را در آغوش بگیری،

از آنکه تمام حرفهایت را به او بگویی،

از آنکه همه لبخندهایت را به او نشان بدهی مثل پروانه ای زیبا،

بال میگیرد و دور می شود،

و تو خیال میکردی تا آخر دنیا می تونی هر روز طلوع آفتاب را با او تماشا کنی ...

کاش ...

هی لعنتی ...

اون طوریم که تو فکر میکنی نیست ...

شاید عاشقت بودم،روزی .....!

ولی ببین بی تو

هم زنده ام،

هم زندگی میکنم ...

فقط گاهی در این میان،

یادت ...

زهر میکند به کامم زندگی را ...

همیــــــــن...!!!

به یادتم تا روزی که تابوتم همچون قایقی روان

 بر دوش مردم باشد و آهسته زیر لب بگویی:

یادش بخیر...

دوستم داشت...!

وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !

فکر نکن که فراموشت کرده ام ….

یا دیگر دوستت ندارم !

نه ….

من فقط فهمیدم :

وقتی دلت با من نیست ؛

بودنت مشکلی را حل نمی کند ،

تنها دلتنگترم میکند … !

ﺍﮔﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯼ،ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻮﯾﯽ،ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻭﻓﺎﯾﯽ،ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻏﯿﺮﺗﯽ،ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﺭﻧﮕﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ...!

...:: شـــــكـ نكن ::...

بگذار غرورم در تمام کوچه پس کوچه های این شهر هرروز بدون تو

بشکند....

من تنهایی ام را

بعد از تو

به هیچکس حواله نخواهم داد.....!!

ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪﻥ :

ﭼﺮﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ؟

ﮔﻔﺖ : ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﭘﺸﺖ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﺮﻭﺱ ﻋﺸﻘﺖ

ﺑﻮﻕ ﺯﺩﯼ...؟

وقتی دو عاشق از هم جدا میشن ،

دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن . . .

چون به قلب همدیگه زخم زدن . . . !

نمیتونن دشمن همدیگه باشن . . . ؟

چون زمانی عاشق بودن . . . !

تنها میتونن آشناترین غریبه برای همدیگه باشن . . .

عشق مثل سیگار می مونه...

اگه خاموش بشه می تونی دوباره روشنش کنی...

اما هیچ وقت دیگه اون مزه اول رو نمیده...!

می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره ؟؟

چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی،

اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خوای از دستش بدی...

كلا اين روز رو به تنهايي سر كردن خععععلي سخته،

اشالله كه هيشكي تو يه همچين روزي مث من تنها نباشه...

ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ...

ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ...

ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ...

ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ،

ﺑﺎﺵ !

ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ

ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ

ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺪﺍﺭﯼ ...!

اجازه آقا
من تازه آمده ام
هنوز نمی دانم روی کدام نیمکت بنشینم
توی کدام کتاب دنبال ردپای صداقت بگردم!
من جا مانده ام در اولین برگ
در اولین سطر"ای نام تو بهترین سرآغاز"
شعر عاشقی هیچ حفظ نکرده بودم
یک بار سالها دور، از رو خوانده بودم
که پر از غلط های املایی بود
نتیجه اش یک صفر بزرگ
اجازه آقا 
من دوباره آمدم
تا مهربانی دلم را با زندگی جمع بزنم
ضرب در بی نهایت
با دلهای شما تقسیم کنم
من آمده ام
تا یک مثنوی بلند عاشقانه را
برای این کلاس از حفظ بخوانم
فرصتی دوباره می خواهم

زندگی آرام است ، مثل آرامش یک خواب بلند .

زندگی شیرین است ، مثل شیرینی یک روز قشنگ . 

زندگی رویایی است ، مثل رویای یک کودک ناز . 

زندگی زیباییست ، مثل زیبایی یک غنچه ی باز . 

زندگی تک تک این ساعتهاست ، زندگی چرخش این عقربه هاست 

زندگی راز دل مادر من ، زندگی پینه دست پدر است، زندگی مثل زمان درگذر است.... 

نمیدانی

چطور گیج می شوم

وقتی هرچه می گردم

معنی نگاهت

در هیچ فرهنگ لغتی

پیدا نمی شود ... !

بگو تــــــمــــــام تــــو مال من است

دلم میخواهد

حسادت کنم

به خودم....

چقدر سخته که دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده

چقدر سخته تو چشمای کسی که قلبتو بهش دادی و به جاش یه زخم همیشگی به دلت داده ، زل بزنی و به جای اینکه لبریز از نفرت بشی حس کنی هنوزم دیوونشی و دوستش داری